هوای چشمام هوای بارون
ببین که قلبم نداره سامون
یه کاری کن تا آروم بگیرم
دلم گرفته تو این بیابون
چی تو این بیابونه اینجوری
خون شده دلی که پر درده
جون میدم اگه یه لحظه از من
دور بشی خدایی ناکرده
سهم قلبم نشه داغ هجرونت ای کاش
فکر تنهایی و غربت خواهرت باش
یاحسین ۳ جان
یه بغضی راه گلومو بسته
یه کربلا غم به دل نشسته
الهی یک روز میون گودال
نبینمت با پَرِ شکسته
می دونم لبات می مونه اینجا
توی حسرت یه قطره آب
می دونم آخر توی این صحرا
می مونه تنت زیر آفتاب
زینت دوش پیغمبری ای برادر
حیفه مدفون شه جسمت زیر تیغ و خنجر
یاحسین ۳ جان
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:31
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه