دل پریشانم ای سایه سارم
در دلم بسکه دلشوره دارم
قطره قطره می چکد اشکم به دامان
تو تمام هستی ام هستی حسین جان
ای وای... می رسد بوی جدایی بر مشامم
ای وای... فکر آن گودال و فکر ازدحامم
ای وای... دیدن تو التیامم
ای کَس و کارم سالارم
بین چشمانت این نکته پیداست
مثل من در دلت شور و غوغاست
جان من نه ، جان این عالم فدایت
وای اگر خاری رَوَد اینجا به پایت!
ای وای... از من و تنگ غروب و اشک اطفال
ای وای... از تنت که می شود اینجا لگدمال
ای وای... از هجوم و قعر گودال
ای کَس و کارم سالارم
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه