هنوز بر سر بام تو جا نكرده دلم
هنوز درد دلم را دوا نكرده دلم
هنوز از دل خسته نيامده آهي
خراب، عالم امكان چرا نكرده دلم
ز سوي غيب نشستهاست دست بر سينه
وگرنه صبر بر اين ماجرا نكرده دلم
قرار بود دلم را حرم نگه داري
يقين كه با دلتان خوب تا نكرده دلم
ببين دوباره دلم بين جلوهها گم شد
ولي هنوز دلت را رها نكرده دلم
چه درسها كه ز يك كربلا به من دادي
و حق لطف شما را ادا نكرده دلم
جواب اينكه ز عشقش چراا ندادي جان؟
به عاشقيش هنوز ادعا نكرده دلم
مرا كه سخت فقيرم، به خويش وا مگذار
هراس دارم از اينكه خدا نكرده دلم...
به دست دشمنتان باز بيوفا گردد
و حق گواست چه شبها صدا نكرده دلم...
كه از حريم شمايم خدا جدا نكند
و از خداي جز اينام دعا نكرده دلم
اگرچه كرببلا رفتهام ولي جايي
چو صحن قدس هنوزم صفا نكرده دلم
شاعر:میثم کامیابی
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 7:17
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه