ای اذان گوی حرم،شبه پیمبر چکنم
تو بگو با غمت ای لاله ی پرپر چکنم
قدرتی نیست به زانو که قدم بردارم
شد زمین خوردنم امروز چو حیدر چکنم
زنده شد در نظرم یاد مدینه اکبر
شده پهلوی تو چون پهلوی مادر چکنم
غیرممکن شده تا بوسه بگیرم از تو
بس که پاشیده شده جسم تو اکبر چکنم
لحظه ی جمع تو یک جمع به من خندیدند
با تن ریخته ات در بر لشکر چکنم
زنده زنده بدنت را همه کندند علی
بیم دارم که بریده بشود سر چکنم
نیمی از جسم تو را روی عباچیدم من
سر مقراض کمی مانده ز پیکر چکنم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- جمعه
- 1
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 20:56
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه