کاشکی میشد در حرم امام رضا پر میزدم
مثلِ گدای آشنا، حلقه بر این در میزدم
اینجا پناه عالمینه یا حرم امام حسینه؟
کاش میشد کبوتر صحن امام رضا بودم
مشغول اشک و ناله و زمزمه و دعا بودم
کنـار ایـوون طلایـش یه لحظه میشدم فدایش
امام رضا هم خوبا هم بدا رو دعوت میکنه
ناز گدا رو میخره، با او رفاقت میکنه
زوّارشو تحویل میگیره سـوا نکـرده میپذیره
مهربون مهربونا، از همه مهربونتره
میدونه من کیَم، ولی آبرومو نمیبره
رخصت میده دورش بگردم انگار که من گناه نکردم
غیر امام رضا، کسی ضامن آهو نمیشه
حتی شتر هم ناامید از کرم او نمیشه
به زائرش داده بشارت سه مرتبه میاد زیارت
بسکه آقا مهربونه به من زیادی رو داده
میخواسته رسوام نکنه هی به من آبرو داده
مهربونه به روم میخنده به روی کسی در نمیبنده
خدا کنه اجازۀ عرض ارادتم بده
به این ارادت شب و روز همیشه عادتم بده
یه شب در این حرم بمونم بالای سر نماز بخونم
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 7:49
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه