دل رمیده از غم آزاد شد
کبوتر صحن گوهرشاد شد
پر زد و آسمان غم را شکافت
مسافر پنجره فولاد شد
تپید با زمزمه ی یا رضا
خرابه های سینه آباد شد
صفحه ی سینه شد بهشت برین
سبزترین صفحه ی اِجلاد شد
چشم به ایوان ِ طلا دوختم
وجود من یکسره فریاد شد
گرفتم از ایزد منــّان پیام
صدا زدم حضرت سلطان سلام
تو سفره دار رأفتی یا رضا
شکوه عشق و هیبتی یا رضا
پاره ی جان و جگر پیمبر
حیدری از اُبهّـتی یا رضا
تو فاطمی تبار و آسمانی
اسطوره ی کرامتی یا رضا
مُهر برات کربلا مِهر توست
روح وفا و غیرتی یا رضا
باقری ُّو صادقی ُّو کاظمی
جوادی از سخاوتی یا رضا
هادی ُّو عسگری تویی بی گمان
از تو رسیده ام به صاحب زمان
تو آمدی ُّ و عشق رونق گرفت
عرش خدا شور هوالحق گرفت
بساط دشمنان دین جمع شد
وَ کار دِعبل و فـَرَزدق گرفت
حق ُّو حقیقت و خداشناسی
با قدمت نمره ی مطلق گرفت
برق دو چشم تو امان دشمن
مثل نگاه شیر خندق گرفت
چهارده نور خدا آمدند
خود خدا آمد و مـُشتق گرفت
نور خدا مظهر ایمان تویی
آبروی کشور ایران تویی
حریم تو طوس نه ... کنج دل است
یار تو حق ُّو منکــِرت باطل است
غبار کفش زائرت بهشتی ست
بهشت هم به این طرف مایل است
ثواب زائران شش گوش عشق
پیش زیارت تو ناقابل است
بنازم این گلدسته ها را رضا
که هنر دست ابوفاضل است
حج ِّ فقیران نه .... دل کعبه هم
به شوق مشهد تو در دل دل است
رضای تو رضای حق تعالی ست
سر غلام تو همیشه بالاست
تو پادشاه عشق عالمینی
طلایه دار روضه ی حسینی
راه دلم تا عرفات یاری
نفس نفس ناله ی نـَشعتینی
رمز رسیدن به تو یا اباالفضل
عاشق یادآوریِّ حــُنینی
تو را به دردانه قسم می دهم
که عاشق جواد و کاظمینی
حفظ کن این سیــّد فاطمی را
برای ما و نهضت خمینی
منتظر منتقم دلبرم
دشمن بدان فداییِّ رهبرم
شاعر:مرتضوی
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 13:13
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه