• سه شنبه 4 دی 03

 قاسم نعمتی

شب هفتم علی اصغر علیه السلام محرم 98 -(خیمه ها در اضطرابه – چون دیگه قحطی آبه)

3540
2

خیمه ها در اضطرابه – چون دیگه قحطی آبه

شیش ماهه داره می‌میره- پریشون دل ربابه

میگه مادرت بمیره پسرم

با نگات آتیش نزن بر جگرم

عموجون رفته برات آب بیاره

به خدا خالیه مشکای حرم

می‌کشی پنجه به سینم-من نمی‌تونم ببینم

از عطش لبات کبوده- چه کنم برای نازنینم

دست و پا نزن علی دووم بیار

گریه هات کرده من و چه بی قرار

دور لبهات همه شد به رنگ خون

از دهن زبونت و بیرون نیار

ترک لبات و دیدم- پارچه رو تنت کشیدم

تا که از خیمه ها رفتی-دیگه روز خوش ندیدم

ایشالا به هم نریزه تار موت

نشون کسی ندی زیر گلوت

سر تو یه وقت بابات رو نزنه

غم نبینه بابای با آبروت

توی خیمه ها نشستم-دیده بر راه تو هستم

بسکه دلشوره گرفتم- می زنم دست روی دستم

دختری اومد صدا زد ای رباب

بیا پشت خیمه ها با اضطراب

برسون خودت رو بالای سرش

به خدا دیگه شدی خونه خراب

رسیدم دیدم که بابا-کرده قبری رو مهیا

داره توی خاک می زاره-تن بی سرو واویلا

نبینم بری به روی نیزه ها  – من و آواره نکن تو کوچه ها

هرکجا بری میام به دنبالت

می خونم برات لالائی هر کجا

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 810.65 KB
تعداد بازپخش 396
تاریخ بارگذاری شنبه 2 شهریور 1398 04:39
عنوان : به این سبک اجرا شود

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران