نفس بزن عاشق که شب شب مراده
دری که وا کردیم در ِ باب الجواده
نه تنها دلهای ِ ما بی قراره امشب
تو جشن آقامون خدای آقا شاده
پنجره فولاد باتواِه با تو
می زنه مـُهر ِ کرب و بلاتو
ضامن آهو (4)
دل دیوونه م شد کبوتر گوهرشاد
گذار نوکر به دربار سلطان افتاد
رشته ی قلبم نه.... حبل المتین عالم
آره گره خورده به پنجره ی فولاد
می شنوه آقا امشب صداتو
می زنه مـُهر ِ کرب و بلاتو
ضامن آهو (4)
ستاره بارونه زمین و عرش اعلی
رو دستای نجمه خورشید عشق گرفت جا
باب الحوائج از خدا حاجت گرفته
کنار گهواره ش جبریل میگه ماشاالله
می خونه سلطان عریضه هاتو
می زنه مـُهر ِ کرب و بلاتو
ضامن آهو (4)
شاعر:احمدی فر
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:7
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه