کوچکترین یاور من اصغر م
ای غنچه پرپر من اصغرم
ای جوجه بی سر من اصغرم
مهر طومار من آخرین یار من
حرمله بر دلم شرر زد
بر حنجرت تیر سه پر زد
فدای خنده های آخر تو
خواهم زنم بوسه به حنجر تو
ترسم ولی جدا شود سر تو
ای علی اصغرم حجت اکبرم
یکباره از غمت خمیدم
تیر از گلوی تو کشیدم
قنداقه ات شد کفنت علی جان
لرزه فتاده به تنت علی جان
فدای پرپر زدنت علی جان
ببین تو تاب و تب خیمه
چگونه من روم به خیمه
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- یکشنبه
- 3
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 22:11
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه