لالا،لالا، لالایی اصغر بی قرارم
حال من رو می بینی مثل ابر بهارم
روی دستام داری می میری
ای امون از غم بی شیری
جون من رو داری میگیری
ای غنچه ی لب تشنه ی رباب
تو آغوش مادر کمی بخواب ...
حالت زار و پریشون، اشک من مثل بارون
جون من رو میگیره این لبای پر از خون . . .
هِی میگم من با چشم گریون
آسمون کاش بباره بارون
اصغر من داره میده جون ...
ای غنچه ی لب تشنه ی رباب
تو آغوش مادر کمی بخواب ...
حنجر تو کجا و این سه شعبه عزیزم
میری و من تو خیمه از غمت اشک میریزم
سر بریده رو دست بابا ...
روی نیزه علی واویلا ...
مونده داغت به قلبم حالا ...
ای غنچه ی لب تشنه ی رباب
روی نیزه آروم بگیر بخواب ...
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:55
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه