• چهارشنبه 16 آبان 03

 رضا آهی

متن شعر حضرت رقیه(س) محرم 98 -(آمدی و همه دیدن که پدردارم من، )

601
1

آمدی و همه دیدن که پدردارم من، 
در سماوات دلم قرص قمر دارم من، 

خوب شد آمدی و باغ دلم گلشن شد،
آمدی از قدمت دیده ی من روشن شد، 

تا تو رفتی پدرم ما چه سیه بخت شدیم، 
گیر در چنگ چنین دشمن سرسخت شدیم، 

رفتی و پایه ی کاشانه ی ما ریخته شد،
باده ی غصه به پیمانه ی ما ریخته شد، 

پدرم رفتی و ما خسته و بی تاب شدیم،
در میان شرر دشمن دین آب شدیم،

تا تو رفتی ز برم بی سر و سامان گشتیم، 
دربه در خانه نشین کنج بیابان گشتیم،

تا تو رفتی پدرم ظلم جسارت کردند، 
برتن آل نبی رخت اسارت کردند،

رفتی و قافله ات قافله ای از غم شد،
همسفر باحرمت لشکر نامحرم شد،

نگه خیره ی اینان تب و تابم را برد،
خارجی خواندن اینان دل من را آزرد، 

بعد تو قسمت ما جور و ستمها میشد،
کعبه نی میزدن و زخم تن ما میشد،

گرچه هرجا پدرم خاطره ات صبرم داد،
ناسزا گفتن زجر دم همه دم زجرم داد، 

پنجه اش را گره اندر خم مویم میزد، 
بادو دستش همه دم بر گل رویم میزد،  

این سوالی ست که نقش ست بروی بدنم، 
به چه جرمی مرا؟ دم همه دم میزدنم، 

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران