ای عمو جان تازه دامادت نفس هایش برید
از حرم یکدم بیا بنگر تنم در خون تپید
گر چه اکبر اربا اربا شد تنش اما دگر
پیکر پاشیده اش آسیبی از مرکب ندید
تا که افتادم زمین قاتل روی سینه نشست
هیچ میدانی چگونه ناز قاسم را خرید
بی حیا خنجر به حلقومم فرو برد ای عمو
از گلو تا سینه ام را بی مهابا می درید
با تو من سربسته می گویم چه آمد بر سرم
نعل مرکب کند شد از بس روی جسمم دوید
مثل کندوی عسل گردیده اعضای تنم
هم به زیر دست و پای اسب،قاسم قد کشید
شائق،این غم را به اهل دل بگو از قول من
قد کشیدم من ولی قد عموی من خمید
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- چهارشنبه
- 6
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه