• چهارشنبه 16 آبان 03

 محمود اسدی

(مثنوی)آخرین غنچه/من به قربان گلوی تو علی

674

من به قربان گلوی تو علی
این گلوی مثل موی تو علی

ٱرزو دارم ببوسم حنجرت
بیم ٱن دارم جدا گردد سرت

ٱخرین غنچه میان باغ بود
وای بر من تیر دشمن داغ بود

بی هوا زد مثل زهرا دشمنت
پیش چشمانم سر افتاد از تنت

گرچه بی جان بودی ای طفلم ولی
روی دست من تکان خوردی علی

تو به روی دست من لبریز ٱه
حرمله بر روی دست یک سپاه

جسم بی تاب تو را تابی نداد
رو زدم اما کسی ٱبی نداد

روی دست من تو دادی جان علی
شد سرت بر پوست ٱویزان علی

دست و پای خویش را گم کرده ای
جای گریه هی تبسم کرده ای

گریه کن یکباراز درد و نخند
جان بابا چشمهایت را ببند

چشم باز تو مرا بیچاره کرد
شد سروپایم زغصه پر زدرد

گر دو چشمت باز باشد اصغرم
موقع دفن تو در پشت حرم

چشم تو باز و دوچشمم سوی تو
من چگونه خاک ریزم روی تو

روی یک دستم تنت ٱه از سرت
من چه گویم در جواب مادرت

ای عزیزم سوی جنت پر مزن
جوجه ی بی سر شده پرپر مزن

مادرم زهرا رسیده دیدنت
دیدنت ، بوئیدنت ، بوسیدنت

ناگهان تا اسم زهرا را شنید
ناله ای جانسوز از دل برکشید

گفت بابا مادرت تنها که نیست
بین دستش این گل نشکفته کیست

از چه می ٱید از این گل بوی تو
روی او باشد شبیه روی تو

گفت ای طفلم گل نیلو فرم
او عمو محسن بود ای اصغرم

او فدایی امیر خیبر است
او شهید ، از صدمه ی میخ در است

تو اگر از تیر خاموشی ولی
او لگد خورده به پهلویش ، علی
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 7:55
  • نوشته شده توسط
  • هاشمی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران