امشب خدا برای بشر مثنوی سرود
یک مثنوی به قافیه معنوی سرود
یک مثنوی که قافیه هایش تبارک است
هر واژه ای در آن بگذارد مبارک است
این شعر را به آینه های جهان نوشت
در هر ردیف قافیه را آسمان نوشت
کم کم خدا هوای تفأل گرفت و بعد...
شعرش دوباره حس تغزل گرفت و بعد...
اول به پیش مقدم تو کیمیا سرود
خاک تو را برای بشر توتیا سرود
وقتی برای زائر خود کعبه آفرید
آنجا به خاطر دل ما کربلا سرود
وقتی شنید پای شما پیر می شویم
آنجا نشست و آیه «قالوا بلی» سرود
وقتش رسیده بود که ما هم کسی شویم
ما را برای صحن و سرایت گدا سرود
فطرس رسید پشت در خانه شما
وقتی خدا برای ملائک تو را سرود
پایان گرفت کار غزل، باز مثنوی
هی می کشید قافیه ها را به پیروی
برقی زد آسمان و سرودن شروع شد
چشمی گشود و معنی بودن شروع شد
- پنج شنبه
- 30
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:1
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه