مانده در سینه ام کوه دردی
شد کار میهمان کوچه گردی
دست اهل کوفه دیدم
نیزه و شمشیر و سنگ است
یابن زهرا چون مدینه
کوچه های کوفه تنگ است
ای حسین جان ای حسین جان
جز طوعه مردی را ندیده ام
طعنه از کوفیان بشنیده ام
صحبت از دروازه باشد
ظلم بی اندازه باشد
ای به قربان تن تو
حرف نعل تازه باشد
ای حسین جان ای حسین جان
یابن ثاره پابوس تو هستم
من در فکر ناموس تو هستم
بر سر دارالعماره
با تو گویم با اشاره
وا کن از گوش رقیه
ای حسین جان گوشواره
ای حسین جان ای حسین جان
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- پنج شنبه
- 7
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 22:53
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه