ازغربتت بـرادر، زينب شـده پريشان
روكرده ام به سويت، باديدگان گريان
شود زينب فدايت دوگل دارم برايت
واغربتا واغربتا برادر اي برادر(2)
من اين دودسته گُل را،نذرره توكردم
ام المصـائبـم مـن، آئينــه دار دردم
شود زينب فدايت دوگل دارم برايت
واغربتا واغربتا برادر اي برادر(2
گرخردسال هستند، دونازنين خواهـر
آما دة نبـردنـد، دو شيـرمـرد جعفـر
شود زينب فدايت دوگل دارم برايت
واغربتا واغربتا برادر اي برادر(2)
اي كاش من نباشم، روز جـدائي تو
آمــادة نبـردنـد، دو جـانفـدائي تو
شود زينب فدايت دوگل دارم برايت
واغربتا واغربتا برادر اي برادر(2)
درگلشن صبوري،من روسفيد هستم
بگـذار تـاببينـم، ام الشهيـد هستم
شود زينب فدايت دوگل دارم برايت
واغربتا واغربتا برادر اي برادر(2)
- جمعه
- 8
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 20:16
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه