• دوشنبه 3 دی 03

استاد سید هاشم وفایی

نوحه حضرت رقیه (س) -(آخرکمی بخواب چرا گریه می کنی)

788
3

آخرکمی بخواب چرا گریه می کنی
با سینۀ کباب چرا گریه می کنی

با ناله نبض توچقدرکُند می زند
با بغض درگلو نفست تُند می زند

آه ای رقیه، جان من آرام گریه کن
آهسته درسکوت دل شام گریه کن

با گریه های خویش قیامت بپا مکن
با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن

ترسم برای گریۀ تو سر بیاورند
این جان مانده را زتنت در بیاورند

ای وای من که محشرکبری شروع شد
بار دگر قیامت عظما شروع شد

آرام شو ز گریه وشیون رقیه جان
بابا رسیده با سر بی تن رقیه جان

روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن
جانت به لب رسیده شمرده نفس بزن

ازگریه های خویش به بابا سخن بگو
از آنچه دیده ای تو به صحرا سخن بگو

یکدم به سیل اشک روانت امان مده
رخسارۀ کبود به بابا نشان مده

بوسه زدی به لعل لب ازجا بلند شو
دیگر بس است دیدن بابا بلندشو

عمه چرا صدای تو دیگر نمی رسد
غمناله ات به گوش من آخر نمی رسد

عطر گلی شنیدی وبیهوش گشته ای
حرفی نمی زنی وتوخاموش گشته ای

درگوش باب خویش چه گفتی که پر زدی
مارا گذاشتی وتو ساز سفر زدی

پرپر شدی وطاقت هجران نداشتی
بر روی داغ های دلم غم گذاشتی

بگذار تا بگریم وکوته سخن کنم
این نیمه شب برای تو فکر کفن کنم

بردوش اهل بیت سه ساله بلند شد
خاموش شد«وفایی» وناله بلند شد

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:40
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران