بیتابی و تلاطم ِ دریا شروع شد
لطمه زنیِ عالم بالا شروع شد
هفت آسمان سیاه به تن کرد و باز هم؛
با گریه نوحه خوانیِ صحرا شروع شد
حیّ علی محرّم و حیّ علی العزا
محزون ترین عزایِ دو دنیا شروع شد
شالِ عزا به گردنش و گفت محتشم:
مُقبل بیا! گداییِ ماها شروع شد
«باز این چه شورش است که در» زیر پرچمت
قلبم شکست و روضه از اینجا شروع شد-
ذکر لبت «أعوذُ مِنَ الکربِ والبلا»
دلواپسیِ نوکرت آقا شروع شد
شد خیره بر گلویت و یکریز بغض کرد
دلشوره های زینب کبری(س) شروع شد
آماده کرد خنجر خود را همینکه شمر(لع)
أمن یُجیبِ حضرت زهرا(س) شروع شد!
- شنبه
- 9
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:44
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه