ای نازنین برادرم
ای یادگار مادرم
دیدم مانده درخاک صحرا بدنت
حسین من زخم بدن،پیراهنت
حسین من حسین من حسین من
قاتل خنجر دارد به دست
با زانو بر سینه نشست
دیدم عدو خنجر بر گلویت کشید
درپیش من رگ گردنت را بردید
حسین من حسین من حسین من
دیدم یک عده آمدند
نعل نو بر مرکب زدند
نعل نو بر غم های من غمی افزود
برای سینه ات نعل کهنه بس بود
حسین من حسین من حسین من
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- شنبه
- 9
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:46
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه