از کودکیش مثل پدر درد کشیده
همپای یتیمی چقدر درد کشیده
سخت است بفهمد كه کسی درد کسی را
درکش نتوان کرد مگر دردکشیده
آنجا که شکستند سر و سینه ی او را
فهمید که مادر چقدر درد کشیده
روی بدنش هروله کردند و فهمید
مادر چقدر در پس در درد کشیده
او بی زره از این همه شمشیر گذشته
ای وای که از زخم تبر درد کشیده
خون می چکد از زخم سر و سینه ی او هم
آهی اگرم همره هر درد کشیده
سجاده ای از خون شده بر دامن این دشت
ارثیه زهراست اگر درد کشیده
این درد قدیمی است که از ضربه پهلو
این طایفه از چند نفر درد کشیده
از قنفذ و از ضربه ی سیلی مغیره
از آن لگد در پس در درد کشیده
- شنبه
- 9
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:57
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
احمد شاکری
ارسال دیدگاه