• شنبه 3 آذر 03

 محمود اسدی

(غزل)چشم به هم نزده/لب گشا تا که بگویی سخن آخر را

794

لب گشا تا که بگویی سخن آخر را
چشم وا کن که ببینی تو دو چشم تر را

از زمانی که در این دشت رسیدیم حسین
همه جا می شنوم زمزمه ی مادر را

همه غمها به دل خواهر تو ریخته شد
گرهی روی گره تا که زدی معجر را

من اگر بی تو از اینجا بروم می میرم
چکنم گر به روی نیزه ببینم سر را

تازه خوابیده به گهواره علی،می ترسم
نیزه ای بعد تو بیدار کند اصغر را

چشم بر هم نزده در همه جا می بینی

تکه تکه به روی خاک،تن اکبر را

چشم بر هم نزده جسم تو را می پاشند
می کشانند روی خاک،گل پرپر را

چشم بر هم نزده،شمر برت گرداند
می کند زیر و زبر،با نوک پا پیکر را
.
.
چشم بر هم نزده روز دهم آمده است
چشم بگشا و ببین بر روی تل خواهر را

بارها چشم به هم می زدم اما دیدم
سر بریده نه،فقط پاره کند حنجر را

سر بریدن ز تن تو چقدر طول کشید
بر نمی دارد عدو از گلویت خنجر را
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • هاشمی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران