( او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل )
( او مینشست و من مینشستم او روی سینـه من در مقابل )
( او میکشید و من میکشیدم او از کمر تیغ من آه باطل )
( او می برید و من می بریدم او از حسین سر من از حسین دل )
******
قتلگهـت قـاتـل جـانـم بُـوَد
قـاتـل تـو به دیـدگانـم بُـوَد
لعنـت قـاتـل به زبـانـم بُـوَد
سـوزش غم سوز نهانـم بُـوَد
شـاهـد ایـن مـاتـم دردآورم
خنجــرِ بـر حنجــرة یـاورم
آن چه که دیدم نشـود بـاورم
سـوزم و در خـاطـره می آورم
( او مینشست و من مینشستم او روی سینـه من در مقابل )
( او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل )
******
یاد تـو با گریـه جوابـم دهـد
هر نفسـی بی تو عذابـم دهـد
دم به دم از سینه خطابم دهـد
وعده به خونـاب مذابـم دهـد
خنجـر تیـزی که گلویت بُریـد
قلـب مرا کَنـد و به آنی دریـد
خون تو فـوّاره زد و می پریـد
اشک مرا کرده غمـت زَرخریـد
( او میکشید و من میکشیدم او از کمر تیغ من آه باطل )
( او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل )
******
سینـة تو عـرش خـدایی بُـوَد
سینـة من غـرق جـدایی بُـوَد
خــون تـو آواز رهـایـی بُـوَد
دیدة من به خون حنـائی بُـوَد
پا زده بر عرش خدا شمـر دون
می چکد از خنجر او جوی خون
آن که تو را رگ زد و از من ستون
جان مـرا کرده ز جسمـم برون
( او می برید و من می بریدم او از حسین سر من از حسین دل )
( او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل )
******
روی زمین پاره بدن می کشیـد
بر تن زینبـت کفن می کشیـد
تیغ چو بر خشک دهن می کشید
تیر به قلب و دل من می کشید
شمر ستمگر ز حسین سر برید
از شه لب تشنه که حنجر برید
سـروری بر گو سر خواهر برید
کِی دل خـواهـر ز بـرادر برید ؟
( او می برید و من کِی بریدم او از حسین سر من از حسین دل )
( او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل )
******
سربند نوحه اشعار نوحه معروف عبدالجواد جودی خراسانی شاعر و مرثیهسرای عهد ناصری است
- چهارشنبه
- 13
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه