رسد یک کاروانِ خسته و غمدیده و مُضطر
کنار تربت سرخِ شهیدِ تشنه بی سر
به صحرای بلا،به دشت کربلا
حسینجانم حسین...
رسد زینب کنار خاکِ پاکِ شاه مظلومان
بخواند روضه شام و خرابه با دلی سوزان
زِ هجران و جفا،سَرِ بر نیزه ها
حسینجانم حسین...
چو شمعی شد وجودم در فراق دلبر و دلدار
کجا بودی حسین جان رفته زینب بر سرِ بازار
پس از کرببلا،عدو شد بی حیا
حسینجانم حسین...
برادر جان دلم یادِ مدینه روضه میخواند
چهل منزل کتک خوردم که زنده دین حق ماند
چو گل پرپر شدم،چُنان مادر شدم
حسینجانم حسین...
اگر چه در عزای جانگدازَت قامتم شد خم
علمدار تو گشتم در میان خِیل نامَحرم
شدند ای بی بَدیل،یزیدی ها ذلیل
حسینجانم حسین...
- چهارشنبه
- 13
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:20
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه