• یکشنبه 2 دی 03


شب چهارم محرم، غزل زبانحال، نذرِ طفلان حضرت زینب سلام الله علیها -(با تو خورشید شدم، بی تو شبِ تار شدم)

1130

با تو خورشید شدم، بی تو شبِ تار شدم
غم ِ تنهایی تو دیدم و بیمار شدم

سایۂ رویِ سرم! زینبِ(س) تو آشفته ست
یار کم داری و از دلهره سرشار شدم

پیش من بغض خودت را به گلویت نسپار
جانِ من حرف بزن! از غم تو زار شدم

نگرانم شده ای! دل-نگرانت شده ام
عاشقت هستم و عمریست وفادار شدم

گریه میکردم از اوّل که فدایت بشوم
دل به من دادی و یک عمر بدهکار شدم

مادر از غربتِ امروزِ تو آنقدر گریست
که به والله به عشقِ تو پسردار شدم

نذر تو خون گلویِ پسرانم! بپذیر...
سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم!

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران