کجایی ای سرو روان حرم ماتم تو برده امان حرم
ساقی این تشنه لبان حرم بی تو عطش آمده جان حرم
نام تو بر روی زبان حرم روی لب پیـر و جوان حرم
داغ علمـدار جـوان حرم لرزه فکنـده به نهـان حرم
******
کجـایی ای نـور دل و دیـده ها
مانده عطش بر لب خشکیـده ها
در حـرم فـاطمـه سقّـا تـویی
کِـی بـرسـی داد بـلا دیـده ها
کجایی ای علمـدار به کربلا سپـه دار
یلِ همیشـه سـردار خدا تو را نگهـدار
حال حرم بی تو نفس گیر شـد
خـواهـرت از ماتـم تو پیر شـد
بعـد علی اکبـر و قاسـم ببیـن
نوبـت این طفلک بی شیر شـد
کجایی ای سرو روان حرم ماتم تو برده امان حرم
******
کجـایی ای مایـة مهـر و امیـد
پشـت مـن از داغ برادر خمیـد
شد نفسـم هم نفـس بی کسی
روح عـزا بـر دل زارم دمـیــد
کجایی ای علمـدار به کربلا سپـه دار
یلِ همیشـه سـردار خدا تو را نگهـدار
خیمه به هر خیمه عـزا شد عـزا
اشـک و نـوا شد حـرم مرتضـا
تشنـه لبـان تشنـة دیـدار تـو
آمـدنـت بـی نَـمِ آبنـد رضــا
کجایی ای سرو روان حرم ماتم تو برده امان حرم
******
چشـم رقیـه شده دریای اشک
خون چکد از دیدة او جای اشک
لحظـه به هر لحظـه بهانه کنـد
دختر معصـومه به غوغای اشک
کجایی ای علمـدار به کربلا سپـه دار
یلِ همیشـه سـردار خدا تو را نگهـدار
آهِ سکینـه بـه عـزایـت بلنــد
نالـة او بـرده تـوانـش به بنـد
بی تو علمـدارِ حـرم گاه عشـق
می رسد از کوفه به طفلان گزند
کجایی ای سرو روان حرم ماتم تو برده امان حرم
******
اشک ربابست و دو چشمی به راه
چشمـة چشمـان علی در نگـاه
جانِ ابالفضـلِ علی کن شتـاب
خیمـه شده بعـد تو بی سرپناه
کجایی ای علمـدار به کربلا سپـه دار
یلِ همیشـه سـردار خدا تو را نگهـدار
خیمـه اگـرتشنـة دیـدار مانـد
منتظـر مشـک علمــدار مـانـد
سـروری از دوریِ سقّــا بگـو
دیـدة زینــب به رهِ یـار مانـد
کجایی ای سرو روان حرم ماتم تو برده امان حرم
******
- چهارشنبه
- 13
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 18:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه