چه مبـارزطلبـی، مـرد جهـادی مـولا
از رگ و خـون علی ، پاک نژادی مـولا
یکمیـن مـرد حقیقـت طلـب دوران ها
شــاه آزادی و اسطـوره ی دادی مـولا
بانگ هیهات تو در گوش زمان پیچیده
جان و سر داده ولی دست ندادی مـولا
جای خورشیـد به بالای افـق می باشد
تـو ولی تشنـه سرِ خاک فتـادی مـولا
مولا حسیــنِ سرجـدا
ای کشته در کرب و بلا آزادگی کردی به پا دین خدا از نو بنا
خـون آزاده دلان رایـحـه ی آزادیسـت
حنـجـرت را به دم تیـغ نهـادی مـولا
دست ردّی به سر سینـه ی ظالم بِزَدی
مشتِ کوبنده به هر ظلم و فسادی مـولا
خون سرخت تبـری زد به بت نمرودها
بت شکـن می کند از نام تو یادی مـولا
مشت بر تخت یزیـدی زدی و مردانـه
روبـروی سـپـه ظـلـم ستـادی مـولا
مولا حسیــنِ سرجـدا
ای کشته در کرب و بلا آزادگی کردی به پا دین خدا از نو بنا
چه مبـارزطلبـی، مـرد جهـادی مـولا
از رگ و خـون علی ، پاک نژادی مـولا
یار و فرزنـد و بـرادر به رهِ دیـن دادی
صاحب لشکـری از اهل جهـادی مـولا
مکتـب ســرخ تـو شد آینـه ی آینـده
رهـبـــر مـــردم آزاده و رادی مـولا
هرکجا صحبـت آزادی و آزاده دلیـست
مثـل دسـتـان علمـدار، نمـادی مـولا
سـروری از گل نام تو سخـن می گوید
هم به هنگام غم و، موسم شادی مـولا
مولا حسیــنِ سرجـدا
ای کشته در کرب و بلا آزادگی کردی به پا دین خدا از نو بنا
- چهارشنبه
- 13
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 19:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
سید علی اصغر حمزه