سنگ باران که شدی یاد حسن افتادم
یـاد ایـام غـریبـی  بـه وطـن افتادم
یـاد آن منظـرة  تیـر و کفـن افتـادم
یـاد خونـاب جگـر ریـز دهن افتـادم
******
سنگ باران چو شدی پیش دو چشم تر من
یادم آمـد ز حسـن روز وداع در بر من
تیـر بـود و هـدف دشمـن غارتگر من
سنگ ها بر سر تو نیمـه کند پیکر من 
سنگ باران که شدی یاد حسن افتادم
******
روز تشییع حسن  خشم عدو می بارید
تیـر از هر طـرفی بر سـر او می بارید
تـن او بـود ولی  روی عمـو می بارید
بر سـر و بر بـدن و  زیر گلو می بارید
سنگ باران که شدی یاد حسن افتادم
******
میخ تابـوت حسـن تیر جفـاگرها شد
تار و پـود کفنـش  نیـزة کـافرها شد
حجلـه گاه تو لگـدکـوبی  استرها شد
نُقـل دامـادی تو سنگ ستمگر ها شد
سنگ باران که شدی یاد حسن افتادم
******
دست هایی که کمان روی جنازه زده اند
بـر دل فـاطمــه آوار گــدازه زده اند
کـربـلا آمـده انـد و نعل تـازه زده اند
سیـزده ساله چنیـن بلا اجازه زده اند
سنگ باران که شدی یاد حسن افتادم
******
پدرت خون به دل از کینه گذاران گردید
کفنش سـرخ تر از خون نگاران گردید
تیرها سنگ شد و سوی تو باران گردید
پیکـرت زیر سُمِ اسـب سواران گردید
سنگ باران که شدی یاد حسن افتادم
******
ظلم هایی که مدینـه به حسن جاری شد
تیرباران شدنـش موسم بی یاری شد
کربـلا نـوع دگـر بر سـر او کاری شد
سنگ می آمد و این حادثه تکراری شد
سنگ باران که شدی یاد حسن افتادم
******
- چهارشنبه
- 13
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 19:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
- 
                            محمدرضا سروری

 
                 
                 
                
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه