زآن گوشه چشمت نظری گاه به ما کن
این درد فراقت به نگاهی تو دوا کـــــن
رویت ز صفا آئینه خلق جهان اســــت
ما را به غلامی تو از این خلق جدا کن
دل در طلب روی تو هم شام و سحرگاه
ما را به گدائی درت راهنمــــــــا کــن
مشکن دل غمدیده ما را تو به هجران
از آتش غم این دل ما را تو رها کـــن
ما را گذری نیست چو در کعبه رویت
این سینه ما را تو پر از مهر و صفا کن
هجر تو مرا کشت ندیدم رخ ماهـــــت
از بهر ظهور و فرج خویش دعا کن
خواهد «شرفی» امر ظهورت ز خداوند
عهد ازلی را تو بیا زود وفا کـــــــــن
« شرفی»
- جمعه
- 31
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:54
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه