مثه شیشه ی عطر_که از هم شکسته
گلاب تن تو_تو صحرا نشسته
گرفت نعل اسبا_گلاب تنت رو
بلای عظیمه_تو خون رفتن تو
صداتو بریدن_با سنگای کینه
مسیرت رو بستن_با بغض مدینه
تنت خورد شده تو_کش و قوس میدون
موهات پر ز خاک و_دهانت پر از خون
چقدر کرده تغییر_سر و صورت تو
یه لشکر گذشت از_روی قامت تو
۲
سراغت رو باید_کجاها بگیرم
صدات در نمیاد_الهی بمیرم
از این خطّ خونِ_رو خاك بيابون
ردِ پیکرت رو_گرفتم عمو جون
شدی راحت اما_کنارت خمیدم
تو بودی امانت_جوون شهیدم
لبت مثل بابات_پر از لخته خونه
الهی بمیرم_تنت تخته خونه
نکش پاتو اینقدر_روی خاک عزیزم
عرق خجالت_کنارت میریزم
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 17:30
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه