• دوشنبه 3 دی 03


نوحه الله و اکبر است ، علی اکبر است این...-سید رضا هاشمی سره

1937
3

شاعر: سید رضا هاشمی سره

گوشواره‌ی نوحه:
«الله و اکبر است ، علی اکبر است این
گفتند اهل کوفه که پیغمبر است این»
**********
پا در رکاب کرد چو آن شاه ممتحن
نسرین بدن ، علیِ علمدارِ صف شکن

اکبر که بود قامتِ الله و اکبرش
الله و اکبر از غم آن قطعه قطعه تن

گل بود و باغ ، دشت بلا بود و آب نه
با سنگ و چوب هر طرفش لشکرِ زَغن

آنقدر تشنه شد که هزاران هزار سال
(از انفعال لعل لبش لاله در چمن
دیگر به دست خویش نگیرد پیاله را)

الله و اکبر است ، علی اکبر است این
گفتند اهل کوفه که پیغمبر است این

شمشیر چون کشید زمین و زمان تپید
از روی اضطراب دل کوفیان تپید

گفتند حیدر است که رو کرده سوی ما
ای قوم الفرار که رفت آبروی ما

از ذات ذوالجلال عذابی رسیده است
از عرش کردگار عقابی رسیده است

سوزم که تشنه کام به میدان چو پا گذاشت
شمشیر را چو زلف سیاهش رها گذاشت
آشفته کرد گیسوی مُشکین کُلاله را

الله و اکبر است ، علی اکبر است این
گفتند اهل کوفه که پیغمبر است این

آن شیر کردگار ز بس تشنه کام بود
چشمش سوی حسین علیه السلام بود

میدان رزم حالت سجاده را گرفت
در حال جنگ مست قعود و قیام بود

هر زخم تا به روی تنش آشکار شد
در خیمه گاه عمه‌ی او بیقرار شد

چون گل ورق ورق شد و در خاک و خون نشست
لرزید بیت وحی که ناگه ستون نشست
یا ایها الرسول ببین این سلاله را

الله و اکبر است ، علی اکبر است این
گفتند اهل کوفه که پیغمبر است این

تا دجله و فرات لب داغدار رفت
از پای خُم علی و محمد خُمار رفت

قرص قمر رسید ولی بس که تیر خورد  
تا نیمه های راه به چشمانِ تار رفت

از روی زین که خورد زمین جبرئیل گفت
از دست سیدالشهدا ذوالفقار رفت

گفتا پدر که بعد تو اف بر چنین حیات
بعد از فراق روی تو ای کشتی نجات
یارب بگو کجا بسپارم سه ساله را

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 2:17
  • نوشته شده توسط
  • انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران