بسته ام دل را به درگاهت دخیل
ای سفیر عشق ،ای ابن عقیل
ای که دل ها را هوایی کرده ای
جان ما را کربلایی کرده ای
کوفه یک عمر است سرگردان توست
کوچه هایش تا ابد حیران توست
کوفه غرق ناسپاسی بوده است
لحن اشعارت حماسی بوده است
آی مسلم ! ما مسلمان تو ایم
تا ابد مبهوت طفلان تو ایم
خون تو آیینه ی خون خداست
بر زبانت «کل ارض کربلاست»
یکه وتنها حریف لشکر است
پهلوانی که عمویش حیدر است
مثنوی امشب به پابوس آمده
با لهوف «ابن طاووس » آمده
ای امیر عشق تو نعم الامیر
ای غریب کوفه دستم را بگیر
- شنبه
- 16
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 12:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
احمد حسین پور علوی
ارسال دیدگاه