• سه شنبه 15 آبان 03


اشعار دفاع مقدس,(به اتاقی جدا تو را بردند)

31147

به اتاقی جدا تو را بردند

گرچه بیماری تو مسری نیست

چهره ات کاملا عوض شده است

گل رویت دگر بهاری نیست

 


 

نه دو روزت شبیه یکدیگر

نه نگاهت شبیه دیرزو است

تو که هر روز بد تر از دیروز

حال و روزت عجیب جان سوز است

 

ای که تا ارتفاع می بینی

یاد "بازی دراز " می افتی

خاطره، دلهره، تشنج و بعد

از سر تخت باز می افتی...

 

تو از امشب شهید خواهی بود

ای که جانباز پیشوند تو بود

بیست و شش-هفت سال پی در پی

انسُلین چای تلخ قند تو بود

 

شیمیایی است مرد بیچاره

-او که تهمت زدند سل دارد-

این گل رنگ رفته، در این باغ

به خدا حق آب و گل دارد

       *****      

تا نفس داشت دلخوشی ها را

با سیاست حرام او کردند

حق آب و گلش ولی محفوظ

 کوچه ای را به نام او کردند...
 
شاعر : امیر تیموری

 

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 8:56
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران