زِ ظلم خصم دون به کوچه ها فریاد
زینتِ عرشُ الله روی زمین افتاد
نیلی شده روی آن ماهِ افلاکی
چادر زهرای اطهر شده خاکی
واویلا واویلا...یازهرا یازهرا...
بار غم و غربت به دوش خود بُرده
به پیش چشمان حسن زمین خورده
زِ روی نیلی و قد خم مادر
پسر به طفلی شد پیرِ غم مادر
واویلا واویلا...یازهرا یازهرا...
ای مادر خسته زِ غصّه ات مُردم
تو ضربه خوردی و من خون دل خوردم
این غم پنهانی شد قاتل بابا
روی تو نیلی شد،وای از دل بابا
واویلا واویلا...یازهرا یازهرا...
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:6
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه