• دوشنبه 3 دی 03

 مجتبی صمدی شهاب

متن شعر شب تاسوعا -(بیا که محفل ما بی تو آسمانی نیست)

1718

بیا که محفل ما بی تو آسمانی نیست
اگر نظر نکنی اشک دیدگانی نیست

تو پیر گریهء مایی مرا دعائی کن
که بی دعای تو خیری در این جوانی نیست

بهار بودن من دیده های نمناک است
به روضه ها که ببارم دگر خزانی نیست 

چقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد 
برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست 

شباهت من و تو این لباس مِشکی شد 
وگرنه بهر رسیدن به تو توانی نیست 

گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه 
هنوز غرق گناهم غمم نهانی نیست 

به دستهای عمویت بگیر دست مرا 
که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست

بیا به روضهء دستِ قَلم سراسیمه 
بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست 

بیا بگو که علمدار بر زمین اُفتاد 
ز چشم پاره بگو قدرت بیانی نیست 

بگو چه شد که ز پهلو سرش به نیزه نشست 
که بعد از آن به تن اهل خیمه جانی نیست

مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد 
که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست 

ز علقمه که می آمد حسین شَک کردند 
صدا زدند که بابای ما کمانے نیست 

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران