بین بستر مادر مظلومه ام افتاده است
گوئیا بهر سفر از این جهان آماده است
مرو مادر....
دست خود را گَه به بازو گَه به پهلو میزند
شمع عمر مادرم از غصّه سوسو میزند
مرو مادر...
پهلویش بشکسته شد در پشت آن در مادرم
نافله خوانَد نشسته بین بستر مادرم
مرو مادر...
شدت دردش فراوان است یار مرتضی
درقنوت خود به یک دستش بگوید ربّنا
مرو مادر...
ناله مادر زند بر قلب ما هر دم شرر
ذکر او عَجِّل وفاتی گشته از سوزِ جگر
مرو مادر...
- چهارشنبه
- 20
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:13
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه