سلام آقا سلام ای بهترین یارم
دلم تنگه هوای کربلا دارم
سلام آقا فدای زائرای تو
دلم پر زد به سمت کربلای تو
حرم گفتم شرو شد گریه های من
صدات کردم شکست، بغض صدای من
بگو باما حدیث عصر عاشورا
چی شد گودال سرجسم تو شد دعوا
زمین لرزید هوا هم رنگ خونین شد
روی سینه ات چرا یکدفعه سنگین شد
غریب من چقدر داغ تو سنگینه
مزن پرپر که خواهر داره میبینه
چها بر تو ز دست این و آن آمد
زیک سو شمر ز یک سو ساربان آمد
- پنج شنبه
- 21
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 14:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه