دل بی شَکیبه،امّ حبیبه
بانوی خود را دیده در رَختِ اسارت
که میشود بر او زِ دشمن ها جسارت
واغربتا واغربتا...
زینب بِگُفتا،با سوز و آوا
امّ حبیبه او مرا نور دو عین
بر روی نِی سرِ بریدهٔ حسین است
واغربتا واغربتا...
مقتل نبودی،یاس کبودی
میزد صدا ای پسرم ای نور عینم
لب تشنه شد سرت جدا مظلوم حسینم
واغربتا واغربتا...
- شنبه
- 23
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:50
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه