• شنبه 3 آذر 03

استاد محمد جواد غفورزاده

شعر شهر کوفه -(ای معجز عیسی نهان در تربت تو)

581

ای معجز عیسی نهان در تربت تو 
ای اشگ چشم ما نثار غربت تو 
چون سوز عشقت سوزی نباشد 
هرگز چو روزت روزی نباشد 
جانم حسین جان 
جانم حسین جان 

ای پر گرفته فطرس از قنداقۀ تو 
ای اشگ زهرا آب و برگ و ساقۀ تو 
ای گوشوار عرش الهی 
دل عاشق توست خواهی نخواهی 
جانم حسین جان 
جانم حسین جان 

فرموده پیغمبر تو هستی نور عینم 
یعنی حسین از من بود من از حسینم 
ای آنکه خونت احیای دین کرد 
اهل وفا را عشق آفرین کرد 
جانم حسین جان 
جانم حسین جان 

شب های عمرت خلوت راز آفریدند 
هر لحظه با نام تو اعجاز آفریدند 
هر شب به نوعی کردی تجلی 
شاید بگیرد دل ها تسلی 
جانم حسین جان 
جانم حسین جان 

یک شب زهجران برادر گریه کردی 
یک شب به د اغ مرگ مادر گریه کردی 
دریا به حیرت از جزر و مدت 
یک شب نشستی در سوگ جدت 
جانم حسین جان 
جانم حسین جان 

ای پرتو حسن تو مهر عالم آرا 
یک شب شدی روشنگر دیر نصارا 
کردی تکلم با آن فصیحی 
تا شد مسلمان مرد مسیحی 
جانم حسین جان 
جانم حسین جان

  • شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:7
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران