من دیده ام شکاف گلویت حسین من
خنجر کند طواف گلویت حسین من
نیزه در اعتکاف گلویت حسین من
از چکمه شد کلافه گلویت حسین من
ای برادر رو جسمت مونده جای رد پا
با دوازده شد سر تو از تن جدا
طرحوه عریانا سَحَقُوهُ عُدواناً
آنکه به روی سینه نشسته حسین من
دندان تو به ضربه شکسته حسین من
نیزه ره گلوی تو بسته حسین من
هر کس رسید و زد شده خسته حسین من
زن ها از دیدن تو سراپا آه و دردن
ده نفر با مرکب ها آسیابت می کردن
طرحوه عریانا سَحَقُوهُ عُدواناً
قربان پاره های تن تو حسین من
شد بسته با سنان دهن تو حسین من
شد نعل اسبها کفن تو حسین من
پاشیده شد ز هم بدن تو حسین من
بدنت مانند آرد وای من که ریز ریزه
علتش رو فهمیدم آخه نعل نو تیزه
طرحوه عریانا سَحَقُوهُ عُدواناً
********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- شنبه
- 23
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 12:41
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه