میشکنه سکوت شب رو
ناله ای ک تمومی نداره
آسمون دلش گرفته
کیه که این دل شب بیداره
اروم اروم رسیدم
پشت دیوارهایی از خرابه
دیدم روخاک نشسته
دختری سه ساله ک بیتابه
وای،چی میبینم،خدای من(۲)چرا قامتش خمه
چه دردایی،دیده مگه(۲)آخه سنش هم کمه
روضه خونه،کنار تشت رأس بابا
میگه بابا،نبودی گم شدم بین صحرا
وای،رقیه جان ،رقیه جانم
بابا بابا میبینی
که گرفته لکنت این زبونم
میسوزه همه وجودم
زخمیه سیلی و تازیونم
حتما دیدی رو نیزه
زجر هایی ک زجر(ل)به دخترت داد
اون شب بابا نبودی
دخترت از روی ناقه افتاد
وای،بابا جونم،چی اومده(۲)سرت جون من فدات
بگو به من،که کی زده(۲)باچوب روی این لبات
بابا حسین،میبینی تو چشام سو ندارم
با زحمتی،لبم رو روی لبهات میزارم
وای،رقیه جان،رقیه جانم
شعر و سبک:
کربلایی ابوالفضل آلوئیان
شادی روح پدرم حاج اسماعیل آلوئیان صلوات
- یکشنبه
- 24
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ابوالفضل آلوئیان
ارسال دیدگاه