کجایی که ببینی من موندم دیگه تنها و غریب
با چشم خیس دارم میگم کوفه یعنی شهر پر فریب
من موندم و این دل پر از خون
من موندم و این حال پریشون
نیستی ببینی غریب و تنها
چشمام براتو میباره بارون
ای وای از این قوم بی حیا ...
ای وای از این شهر بی وفا ...
قلبم خونه دم آخر روضه خونم من برای تو
خدا رو شکر که جونم شد آخر آقا جون فدای تو
دارم می بینم نیزه و شمشیر
این غصه منو کرده زمین گیر
حرف اصغرت شده تو بازار
با تیر میگیرن علی رو از شیر
لالا ای گل که نخوردی آب ...
وای از حال مادرت رباب ...
- یکشنبه
- 24
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه