ایجون من بسته شده به نفسهات حالم و ببین
حِسّم اینه جا میذارم تو رو توی خاک این زمین
قلب خواهرت به غم اسیره
این دنیا تو رو ازم می گیره
اون لحظه ای که دیگه نباشی
شک نکن که زینبت می میره
ای وای وای خیس چشام
زندگی رو بی تو نمیخوام
می شنوم از قلب این صحرا صدای آه مادرم
می بینم من تو رو بی سر توی گودال ای برادرم
من موندم و این حال پریشون
تیر و نیزه و تن پر از خون
ای بی کفنی که سر نداری
از داغ تو من دارم میدم جون
ای وای وای خیس چشام
زندگی رو بی تو نمیخوام
- یکشنبه
- 24
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه