هزار شُکر چشمِ من پُر آب شد حسین جان
دلم برایِ داغِ تو مُذاب شد حسین جان
سحاب رحمتی و ما به زیرِ بارش توایم
که بندگیِ ما از این سحاب شد حسینجان
مرا به چشمِ مردمان بزرگ کردهای ولی
صوابهای من چرا کباب شد حسینجان
مرا به چشم مردمان بزرگ کردهای ولی
چه کردم که نام من خراب شد حسینجان
چه خرجها نکردهام بخاطرِ ریا و عُجب
چه کردم که روضه هم حجاب شد حسینجان
ببخش اگر به نامِ تو قمار کردهام به عمر
و پای تو گناهِ ما حساب شد حسینجان
ببخش اگر حدیثِ تو کلام تو نخواندهام
اگرچه هرچه گفتهای کتاب شد حسینجان
جهاد نفس را مگو حساب خلق را مگو
به قلب تو تَغافُلَم عذاب شد حسینجان
تو را به نام دین شیوخ ، جاهلانه کشتهاند
که کشتن امام هم صواب شد حسینجان
وصیت شهید را نخواندهایم یک دو خط
که این چنین مسیرِ تو به قاب شد حسینجان
صلای حنجر تو راستی و مردی است
پیامِ زینبین تو حجاب شد حسینجان
به زیرِ ظلم و زور و زَر نمیروم که دیدهام
مسیرِ تو دلیلِ انقلاب شد حسینجان
برای معرفت بیا و نیتم درست کن
که عاشق تو از خدا خطاب شد حسینجان
(حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۸)
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:15
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه