آشوب یک نگاه ، خدایا چه می شود ؟
بعد از شهادتین من اینجا چه می شود ؟
در خیمه های پر شده از بیم و اضطراب
با کودکان کوچک و تنها چه می شود ؟
اینجا صدای خنجر و فریاد کینه است
ای وای من که بر سر زن ها چه می شود
تنها و در سکوتم و عباس رفته است
دشمن به دور خیمه و حالا چه می شود
دیدم رقیه را که صدایش نمی رسید
یک ناله ی گرفته که : بابا چه می شود
اکبر به خون نشست و تنش پاره پاره شد
بابا بدونت ای گل رعنا چه می شود
بر نیزه می زنند سرِ اصغر مرا
طفلی که آب کرده تقاضا چه میشود
قاسم خمیده شد خجلم از برادرم
این نوجوان خوش قد و سیما چه میشود
نایی نمانده است و فقط آه میکشم
بی من غرور زینب کبری چه می شود
خنجر به سر نهاد ، بِبُرد سر از بدن
مادر ببین که سوگل زهرا چه می شود
اینجا تمام دارو ندارم به پای عشق
باشد فدای حضرت جانا چه میشود
محتاج بوی سیب ام و باب الرجاء حسین
شبهای جمعه حضرت آقا چه می شود
عالم حسینیه ست خدا هم حسینی است
عالم بدون سرور و مولا چه می شود
عباس عظیم زاده (صفری)
۱۳۹۸/۶/۹
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس عظیم زاده
ارسال دیدگاه