باباببین رویم شده نیلوفرانه
لطف یتیمی بود و لطف تازیانه
طرح ضریح پیکرم بلکل عوض شد
از بس کتک ها خورده ام با هر بهانه
روی سرم یک تار مو سالم نمانده
وقتی که برگشتی نزن بر موم شانه
من در دهان دندان سالم هم ندارم
خونی شده کل دهانم این نشانه
یک جای سالم هم ندارم روی پیکر
از بسکه خوردم ضربه های وحشیانه
من مثل زهرا مادرت میمیرم آخر
بابا بیا شد روی لبهایم ترانه
بابا بیاور با خودت آب و غذایی
بوی غذا پیچیده از هر آشیانه
در انتظارت مینشینم تا بیایی
برگرد برگردیم با هم سوی خانه
بابا بیا گهواره را هم پس بگیریم
لالایی خود را بخوانم عاشقانه
بابا به من سوغات یک معجر بیاور
سخت است بی معجر شدن ُاف بر زمانه
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه