من_دلم برا حرم که تنگ میشه
یا وقتیکه سیاه و سنگ میشه، یه گوشه توی روضه میشینم
من_غمی نمیمونه برام باتو
کرامت قشنگ دستاتو، تو زندگیم همیشه میبینم
میبینم میگیری دستای خالیمو
میدونم میبینی شکسته بالیمو
من اصلا نمیخوام که ازت دوربشم
اگه نبینمت بهتره کور بشم
دستی بکش روسرم، بخاطر مادرت، بخاطر مادرم
اطلبنا تا حرم، بخاطر مادرت، بخاطر مادرم
سالار زینب حسین سالار زینب حسین
تو_از اول جوونی تا پیری
سراغمو تو روضه میگیری_تو عشق و جون و عمر من هستی
تو_فراتر از تمومه باورها
و بیشتر از دعای مادرها_به فکر حال سینه زن هستی
میدونم کسی حرُّ عابس نمیشه
اما یه روز عشق منم قصه میشه
منم اونکه بعد مرگشم عاشقه
حتی این اشک توی چشم عاشقه
رحمی به چشم ترم، بخاطر مادرت، بخاطر مادرم
اطلبنا تا حرم، بخاطر مادرت، بخاطر مادرم
سالار زینب حسین سالار زینب حسین
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 12:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
صادق اویسی
ارسال دیدگاه