• یکشنبه 2 دی 03


شعر راه شام -(از کربلا به شام چو پیمود مرحله)

739

از کربلا به شام چو پیمود مرحله 
آن کاروان بی‌کس و بی‌زاد و راحله 

زآن کشتگان، چو مرحله‌ای می‌شدند دور 
دوری ز صبر بود به هفتاد مرحله 

چون عهد کوفیان، همه را سست، تارِ صبر 
چون چشم شامیان، همه را تنگ، حوصله 

طفلانِ پا برهنه، یتیمانِ خون‌جگر 
از چرخ در شکایت و با بخت، در گِله 

نیلی، رخی ز سیلی و گل‌گون، رخی ز خون 
پایی ز قید، خسته و پایی ز آبله 

زنجیر بود و سلسله‌ی مصطفی و بس 
یک تن نبود ز‌آن همه، خارج ز سلسله 

تا شام در مقابل زینب، سر حسین 
کرده است مهر و ماه، تو گفتی مقابله 

گفتی فراز نیزه، سر آن بزرگوار 
نام خدایْ بود، پس از مدّ «بسمله» 

زآن ناکسان، هر آن ‌چه بر آن بی‌کسان رسید 
با هیچ کافری نکند این معامله

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران