بعد ازتو ای برادر ،تابی معین شدم من
توروی نیزه رفتی،محمل نشین شدم من
ای وای برادرمن
عزیز مادرمن
ای تشنه لب زخونت، ترشد گلوی نیزه
خون گلوی پاکت، ریزد به روی نیزه
ای وای برادرمن
عزیز مادرمن
نذر رخ کبودت ، اشک زلال زینب
کردی غروب ازچه، زودای هلال زینب
ای وای برادرمن
عزیز مادرمن
کن رفع تهمت ازما، با آن گلوی پاره
ای نفس مطمئنه، قرآن بخوان دوباره
ای وای برادرمن
عزیز مادرمن
دیدم جمال پاکت، درخاک وخون نشسته
سر را زدم به محمل ،پیشانیم شکسته
ای وای برادرمن
عزیز مادرمن
- پنج شنبه
- 28
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:46
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه