حالم خرابه
دلم کبابه
تو خیمه ها هنوز گلم قحطیه آبه
چشای دریا
چه سنگه مادر
نمیبینه دلم برا تو تنگه مادر
خوبه که رفتی
پیش بقیه
نمیبینی تو خیمه چه وضع بدیه
اگه میموندی
دقت میدادن
آبی که نه ، آتیش به هق هقت میدادن
دقت میدادن
گهواره ی تو میزنه آتیش بجون مادرت
جلو چشای من داره میره بالای نی میره سرت
جلو چشای من داره میره بالای نی میره سرت
گلم دیگه آروم شدی ، نمیزنی هی دستو پا
گمون کنم خوابیدی چون ، تابت میدادن نیزه ها
تابت میدادن نیزه ها
حالا که رفع شده ، گل من تشنگیت
لالا آروم بخواب ، که رفع شه خستگیت
لالایی لالا
2
نفس کشیدن
برام عذابه
مادره تو نمیتونه آروم بخوابه
وقتی هنوزم
زخمیه لبهات
حق داره مادرت بسوزه با نگاهات
شب شده مادر
رو نیزه هایی
حالا چه جوری بخونم برات لالایی
حالا تو رو نی
من تو خرابه
دعابکن بتونه مادرت بخوابه
دعابکن بتونه مادرت بخوابه
شاید بره از یاد من ، صدای پای حرمله
صدات میپیچه تو سرم ، زنده بمونم مشکله
صدات میپیچه تو سرم ، زنده بمونم مشکله
تا آب میبینم چشم من ، بارون میگیره از غمت
همش دارم فکر میکنم ، کاش که نمی آوردمت
کاش که نمی آوردمت
میخوام آروم بشم ، نمیذاره چشات
رو نیزه روبروم ، میریزه خون لبات
3
گهوارتو هم
بردن به غارت
تو رفتی روی نی منم میرم اسارت
اینم بگم که
پایین نمیره
آب از گلوم دعا بکن رباب بمیره
منم مث تو
به زیر آفتاب
پای برهنه روی خارا ندارم تاب
سرت کجا و
خودت کجایی
فقط نگو گلم به زیر دست و پایی
آه از جدایی
حق داری نشناسی منو ، بس که چروکه صورتم
بس که خمیده پشت من ، منم رباب مادرتم
سرباز شش ماهه ی من ، میری خدا پشت و پنات
فقط دعاکن مادرت ، بمیره میگیره دعات
فقط دعاکن مادرت ، بمیره میگیره دعات
چه رویاهایی که ، برات داشتم گلم
ولی شد خط خطی ، امید آخرم
لالایى لالا
اجرا کربلایی مصطفی مروانی
- جمعه
- 29
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 17:58
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه