• جمعه 2 آذر 03


شب هفتم محرم -(تو قلبم یه حسی ، میگه خیلی دیره)

1062

تو قلبم یه حسی ، میگه خیلی دیره
نمیذاره قلبه ، من آروم بگیره
تو لاقل بخواب تا ، عمو آب بیاره
عمو برمیگرده ، پیش ما دوباره

گریه نکن ، عمو حالا برمیگرده با آب
گریه نکن ، نسوزون دلم رو طفل بی تاب
گریه نکن ، عمون جون هنوز که دیر نکرده
گریه نکن ، دلم روشنه که برمیگرده

خودتو بخواب بزن ، ببند چشماتو
انقده رو دامنم ، نکش پاهاتو
دعای تو میگیره ، دعا کن اصغر
دعاکن عمو بیاد ، دعاکن مادر

وای گلمو از شیر گرفتن
وای علیمو با تیر گرفتن

2

نیومد خبر از ، عمو بیقرارم
مثه ابر پاییز ، تب گریه دارم
من از هرچی آبه ، دیگه خیلی سیرم
دعا کن  بیاد تا ، من آروم بگیرم

گریه نکن ، بابا داره برمیگرده اصغر
گریه نکن ، انگاری خبر آورده مادر
اما چرا ، اومد و عمود خیمه رو برد
ای وای علی ، گمونم خبرهای بد آورد

حالا گریه کن علی ، حرم بی سقاست
منم گریه میکنم ، حسینم تنهاست
حالا گریه کن علی ، علم افتاده
عمو تشنه لب ، لبه فرات جون داده

3

خداحافظی کن ، حرم بی پناهه
حالا راه بابا ، سوی قتله گاهه
خداحافظی کن ، با سقای لشکر
حالا که عمو رفت ، بابا میشه بی سر

اون عموه ، که روی سرش جای عموده
اون عموه ، که پای چشاش الان کبوده
اون عموه ، که هر دستش افتاده یگوشه
اون عموه ، که دریای خون توی گلوشه

حرمله به بی کسیم ، داره میخنده
سه شعبه آورده و ، دلم رو کنده
حالا نوبت توه بری رو نی ها 
عمو که گذاشت و رفت ، شد اینجا غوغا

  • جمعه
  • 29
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:0
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 4.25 MB
تعداد بازپخش 77
تاریخ بارگذاری جمعه 29 شهریور 1398 10:29

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران