تو قلبم یه حسی ، میگه خیلی دیره
نمیذاره قلبه ، من آروم بگیره
تو لاقل بخواب تا ، عمو آب بیاره
عمو برمیگرده ، پیش ما دوباره
گریه نکن ، عمو حالا برمیگرده با آب
گریه نکن ، نسوزون دلم رو طفل بی تاب
گریه نکن ، عمون جون هنوز که دیر نکرده
گریه نکن ، دلم روشنه که برمیگرده
خودتو بخواب بزن ، ببند چشماتو
انقده رو دامنم ، نکش پاهاتو
دعای تو میگیره ، دعا کن اصغر
دعاکن عمو بیاد ، دعاکن مادر
وای گلمو از شیر گرفتن
وای علیمو با تیر گرفتن
2
نیومد خبر از ، عمو بیقرارم
مثه ابر پاییز ، تب گریه دارم
من از هرچی آبه ، دیگه خیلی سیرم
دعا کن بیاد تا ، من آروم بگیرم
گریه نکن ، بابا داره برمیگرده اصغر
گریه نکن ، انگاری خبر آورده مادر
اما چرا ، اومد و عمود خیمه رو برد
ای وای علی ، گمونم خبرهای بد آورد
حالا گریه کن علی ، حرم بی سقاست
منم گریه میکنم ، حسینم تنهاست
حالا گریه کن علی ، علم افتاده
عمو تشنه لب ، لبه فرات جون داده
3
خداحافظی کن ، حرم بی پناهه
حالا راه بابا ، سوی قتله گاهه
خداحافظی کن ، با سقای لشکر
حالا که عمو رفت ، بابا میشه بی سر
اون عموه ، که روی سرش جای عموده
اون عموه ، که پای چشاش الان کبوده
اون عموه ، که هر دستش افتاده یگوشه
اون عموه ، که دریای خون توی گلوشه
حرمله به بی کسیم ، داره میخنده
سه شعبه آورده و ، دلم رو کنده
حالا نوبت توه بری رو نی ها
عمو که گذاشت و رفت ، شد اینجا غوغا
- جمعه
- 29
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 18:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه